یا حسین فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی را به همه عاشقان اباعبدالله حسین (ع) تسلیت عرض می نمایم سه شنبه 13 / 9 / 1390برچسب:, :: :: نويسنده : پریسا
امام حسین علیه السلام گوهر تابناك و چراغ درخشانى است كه هماره بر تارك تاریخ درخشیده و خواهد درخشید. طالبان هدایت و انسانهاى خسته از ظلم و تبعیض و ذلت و ستیزه، نامردمى و ناجوانمردى را به حق رهنمون ساخته و بیدار نموده است. عنصر جاودانهاى كه به یقین رمز ماندگاریش را در الهى بودنش باید جُست. سیره ارجمندش را در قرآن باید نگریست تا به حقیقتش یا شمهاى از حقیقتش دست یافت. امام حسین علیه السلام نه تنها شاگرد مكتب قرآن كه عِدْل و شریك قرآن است از این روست كه در فرازى از زیارتنامه شریفش مىخوانیم: «السَّلامُ عَلَیكَ یا شریكَ القُران؛(1) سلام بر تو اى شریك قرآن» و در حدیث «ثقلین» نیز همدوشى امام به عنوان قرآن ناطق و قرآن به عنوان امام صامت گردیده است.
اُنس امام با قرآن به دوران حیات جسمى محدود نمىشود بلكه بعد از شهادت نیز ادامه دارد: «منهال بن عمرو» گوید، چون سر مطهّر امام علیه السلام را به دمشق آورده بر نى حمل مىكردند، من پیش روى او بودم. شخصى سوره كهف را مىخواند تا رسید به آیه شریفه «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِیمِ كَانُواْ مِنْ ءَایَتِنَا عَجَبًا؛ آیا پنداشتى كه داستان اصحاب كهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟!» به خدا سوگند ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصیح فرمود: «شگفتتر از اصحاب كهف، واقعه شهادت و بردن من بر نى است.»
رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله فرمودند: «انى تاركٌ فیكُمُ الثَّقَلَیْنِ كتابَ اللَّه و عترَتى اهلَ بَیْتى فَأِنَّهُمَا لَنْ یَفتَرِقا حتَّى یَردِا عَلَىّ الحوض.»(2) حال كه ائمه علیهم السلام چنین نسبت و خویشاوندى محكمى با قرآن دارند باید تفسیر قرآن را در آنان جُست كه در «وجود آنها كرامتها و فضیلتهاى قرآن و گنجهاى الهى نهفته است.»«فیِهْم كوائِمُ القرآن و هُمْ كُنوُز الرَّحمان.»(3) در این نوشتار بر آنیم كه فرازهایى از آیات نورانى قرآن را در سیره علمى و عملى آن امام همام جستجو كنیم و آیات این كتاب صامت را با نور وجود این پرتو درخشنده به نطق آوریم. اگر چه ما را هرگز یاراى آن نیست كه عمق شخصیت آن دریاى علم و معرفت و اخلاق و معنویت را بپیماید ولى از باب عرض ارادات به پیشگاه آن شفیع روز محشر چند جملهاى را به تحریر در مىآوریم.
انس آدمى با هر چیز ریشه در ارج و اهمیتى دارد كه انسان براى آن چیز قائل است رهپویان راه یقین و سالكان وادى علم و معرفت از آن جا كه محبوبترین محبوب را ذات اقدس خداوند مىدانند و فقط دل در گرو او دارند، كتاب او را كه پرتوى از ذات او و واسطه سخن خداوند با بندگان است - پر منزلت و تنها طریق هدایت مىدانند از اینرو با آن انس ویژهاى داشته و قلب و جان و اعمال خویش را با آن گوهر حیاتبخش خدایى مىكنند. قرآن كریم به لزوم این انس اشاره كرده است. از مؤمنان مىخواهد با تلاوت آیات آن، اولین مرحله انس را بپیمایند. «فَاقْرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْءَان؛(4) هر آنچه برایتان امكان دارد قرآن بخوانید.» در آیه دیگر آنان كه در قرآن اندیشه نمىكنند مورد نكوهش قرار داده، مىفرماید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛(5) آیا به آیات قرآن نمىاندیشند؟ یا بر دلهایشان قفلهایى نهاده شده است؟» امام حسین علیه السلام انس ویژهاى با قرآن داشت چون منزلتى بزرگ براى آن قائل بود. نمونهاى از این منزلت را مىتوان در حكایت زیر مشاهده كرد: «عبدالرحمان» به فرزند امام حسین علیه السلام «الحمدللَّه رب العالمین» را آموخت، وقتى كه آن را بر پدر خواند، حضرت هزار دینار را به او بخشید و دهان او را پر از طلا كرد. از آن حضرت دلیل آن سؤال شد. حضرت پاسخ دادند: «چگونه مىتوان كار او را [تعلیم قرآن] با این پاداش مقایسه كرد؟!»(6)
امام هدف قیام خود را اصلاحطلبى و امر به معروف و نهى از منكر معرفى كرد از اولین مراحل امر به معروف كه همان اندرز و نصیحت است آغاز كرد و بارها و بارها یزیدیان را پند داد و تا آخرین مرحله كه گذشتن از جان خویش است در راه احیاى این عنصر مهم كوشا بود. آن حضرت در اینباره چنین مىفرماید: من براى اصلاح در امت جدّم محمد صلی الله علیه و آله قیام كردم و امر به معروف و نهى از منكر را طالبم...»
انس امام حسین با قرآن را مىتوان در تمام زوایاى زندگیش ملاحظه كرد، نصایح و مواعظش، سیرهى علمى و عملىاش و حماسه خونینش همه و همه در قرآن و الهام گرفته از آن بود. بنابراین كوتهبینانى كه شخصیت حماسى و قیام مردانهاش را زیر سؤال مىبرند و گاه بر چسب خشونتطلبى، عدم توجه به مصالح، بىسیاستى، انتقامجویى و ... را به آن حضرت نسبت مىدهند اگر ریشههاى قرآنى عمل آن بزرگوار را بدانند و واقعاً در پى حق و یقین باشند نه بهانهجویى، به حقیقت رهنمون خواهند شد. آرى، اهلبیت و به ویژه امام حسین علیه السلام فرزندان پیامبر و شاگرد مكتب قرآنند پس چگونه گفتار و مواعظشان متكى به قرآن نباشد حركت و قیام حسینى از همان آغاز بر مبناى قرآن همراه بود. نه تنها ریشههاى این حماسه را مىتوان با قرآن به دست آورد بلكه امام علیه السلام خود با استناد به آیات قرآن حركت خود را الهام گرفته از آن مىدانست كه نمونههایى از آن را ذكر مىكنیم. الف) در نخستین برخورد با والى مدینه، خود و اهلبیت را معدن رسالت و... معرفى مىكند و مىفرماید: «در حالى كه یزید مردى فاسق و شرابخوار و ... است پس چگونه امام را شایسته است كه با او بیعت كند.»(7) ب) هنگامى كه مروان اصرار مىكند كه والى مدینه از امام حسین علیه السلام بیعت بگیرد امام علیهالسلام او را پلید و خود را با استناد به قرآن «مُطهّر» بیان مىدارد: «اِلَیك عَنّى، أَنا مِنْ بَیْتِ الطَّهارةِ الّذین أنْزلَ اللَّهُ فیهم عَلى نَبیّه: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا.»(8) ج) آنگاه كه با كاروان خود از مدینه بیرون آمد این آیه را تلاوت فرمود: «رَبِّ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین»(9) و این همان دعایى است كه حضرت موسى علیه السلام به هنگام خروجش با بنىاسرائیل آن را بر زبان جارى ساخت. د) آنگاه كه به مكه رسید این آیه را تلاوت نمود: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ قَالَ عَسَى رَبِّى أَن یَهْدِیَنِى سَوَاءَ السَّبِیل»(10) به این ترتیب هجرت خود را به هجرت موسى كه هر دو در جهت كوبیدن بیداد و ظلم بود تشبیه مىكند. ه) پس از ورود به مكه نامهاى براى سران قبایل بصره نوشت و آنان را به كتاب خدا دعوت كرد: «وَ اَنا ادعوكم اِلى كتابِ اللَّه و سُنة نبیّهِ.»(11) و) وقتى كه عصر پنجشنبه نهم محرم عمر بن سعد فرمان حمله داد و لشكر به حركت در آمد از برادرش اباالفضل علیه السلام درخواست مىكند كه یك شب از امویان مهلت بگیرید تا در آن شب فقط دعا، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نیاز با خدا داشته باشد: «فَهُوَ یَعْلَمُ أنّى كُنتُ قَدْ اُحِبُّ الصَّلوة و تلاوة كتابِهِ و كثرة الدَّعاء و الاستغفار»؛ وخداوند مىداند كه مننماز براى خدا و تلاوت قرآن و بسیارى دعا و استغفار را دوست مىداشتم.» امام آن شب به خیمه باز مىگردد و تمام شب را چنین مىكند.(12) اُنس امام با قرآن به دوران حیات جسمى محدود نمىشود بلكه بعد از شهادت نیز ادامه دارد: «منهال بن عمرو» گوید، چون سر مطهّر امام علیه السلام را به دمشق آورده بر نى حمل مىكردند، من پیش روى او بودم. شخصى سوره كهف را مىخواند تا رسید به آیه شریفه «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِیمِ كَانُواْ مِنْ ءَایَتِنَا عَجَبًا؛(13) آیا پنداشتى كه داستان اصحاب كهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟!» به خدا سوگند ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصیح فرمود: «شگفتتر از اصحاب كهف، واقعه شهادت و بردن من بر نى است.»(14) «سلمة بن كهیل» گوید: سر مطهّر را دیدم كه بر نى این آیه را مىخواند «فَسَیَكْفِیكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم؛(15) خداوند شما را از شر ایشان نگه خواهد داشت و او شنواى داناست.»(16)
امامحسین علیه السلام در طول سفر خود به كربلا، خدا را تنها تكیه گاه خود مىداند، در دومین سخنرانى خود در روز عاشورا پس از آن كه هر دو سپاه آماده نبرد شدند خطاب به سربازان عمر سعد فرمود: «سخن مرا بشنوید و عجله نكنید... پس [در] كارتان با شریكان خود همداستان شوید تا كارتان بر شما مشتبه ننماید پس درباره من تصمیم گرفته مهلتم ندهید»؛ «بىتردید سرور من آن خدایى است كه قرآن را فرو فرستاده و همواره دوستدار شایستگان است.»
1. انس با قرآننظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ موضوعات آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
|||
|